فرنامفرنام، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه سن داره

پسر کوچولوی مامان و بابا

اولین باری که گل پسر ما موهاشو کوتاه کرد

        برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   پسر خوشگلم دیگه حسابی موهات بلند شده بود و من و بابا تصمیم گرفتیم که خوشگل پسر رو ببریم به آرایشگاه مخصوص بچه ها و شما رو خوشگلتر کنیم. کلی برات جالب بود که این آقاهه داره با من چیکار می کنه    و حتی اینقدر که شیطونی کردی و آقای آرایشگر رو نگاه کردی به کارتنی که برات گذاشته بود توجه نکردی    ولی خیلی آقا بودی آفرین بر گل پسر خودم  حالا دیگه برای خودت آقایی شدی و موهات هم مرتب شده کلی آقای آرایشگر باهات بازی کرد تو هم حسابی خوشت اومده بود  بعد هم وقتی کارت تموم شد مثل آقاها اومدی بغل مامان و بای بای کردی   ...
17 تير 1390

پسر ددری مامان و بابا

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید خوشگل مامان شما چند تا کلمه رو تکرار می کنی  ماما   بابا   به  ببعی می گه  بع  فراز یادت داده که مار می گه سسسس و تو هم قشنگ یاد گرفتی یکی نیست به این برادرت بگه آخه حیوانی بهتر از مار نبود  و از ۱۱ آذر ماه ۱۳۸۹ هم یاد گرفتی بگی دد تازه به پای خودت نگاه می کنی و می گی پا  دیگه برات بگم که چی بلدی بگی   آبه   و کاری که من خیلی دوست دارم انجام می دی این هست که الکی گریه می کنی که مامان قربون صدقه بره و شما خوشت بیاد شیطون پسر  و دیگه اینکه الکی سرفه می کنی که باز هم مامان قربون صدقه بره  تازه...
17 تير 1390

قند عسل مامان و بابا می رود به باغ وحش

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید خوشگل مامان قند عسل مامان یک روز تعطیل       بابا تصمیم گرفت که همگی بریم       به شهر العین      باغ وحش  که به تازگی هم دو تا ببر سفید به باغ وحش هدیه شده بود و خیلی دیدنی بودند خلاصه صبح       حرکت کردیم و ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم  باغ وحش هوا خیلی خوب بود و شما هم از دیدن حیوان ها       مخصوصا میمون ها خیلی خوشت اومده بود      ...
17 تير 1390

عکس های فرنام در جشن پایان سال تحصیلی فرناز

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید خوشگل مامان امروز روز جشن پایان مدرسه ی فرناز بود     و من و شما و بابا و فراز رفتیم به این جشن شما خیلی پسر خوبی بودی گل پسرم  اصلا شلوغ نکردی و وقتی فرناز رو می دیدی کلی ذوق می کردی . فرناز هم مدرک پایان تحصیلیشو گرفت و جشن که تموم شد ما برگشتیم خونه من هم با کلاه فرناز چند تا عکس ازت گرفتم ولی زیاد از این که کلاه بذارم سرت خوشت نمی یومد         ...
17 تير 1390

تولد فرناز

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید     تولد فرناز     قند عسل مامان و بابا می ره آرایشگاه و موهاشو کوتاه می کنه خوشگتر بشه برای تولد یک دونه خواهرش فرناز   ولی وای از دست شما گل پسر که تمام مدت تولد      می خواستی توی بغل باشی و اصلا هم نمی خندیدی  تا موقعی که من یا بابا یا فراز بغلت می کردیم خوب بودی ولی تا می ذاشتیمت توی کالسکه بغض می کردی و گریه می کردی که از شما خیلی بعید بود شما همیشه پسر خوبی هستی و گریه نمی کنی فکر کنم چون کسایی رو می دیدی که قبلا ندیده بودی غریبی می کردی و اون همه بادکنک رنگی نمی تونست سرگرمت کنه ...
17 تير 1390

عزیز دل مامان در حال شیطونی

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   شما گل پسر عاشق این هستی که بری سراغ پارکت و هرچی توش اسباب بازی داری رو بریزی روی زمین و بخندی  یا توی پارکت می ایستی و همه ی اسباب بازی هاتو می اندازی بیروه و یا توپ رو م اندازی بیرون و می گی بال فعلا تنها کلمه ی انگلیسی هست که یاد گرفتی و عاشق توپ بازی هستی                           ...
17 تير 1390

وقتی فرنام دختر می شود

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   خوشگل پسر مامان یه روز که فرناز تل زده بود به سرش گفتیم روی سر شما هم امتحان کنیم ببینیم اگه دختر بودی چه شکلی می شدی  ولی خودت از این کار خوشت نیومد و همش می خواستی از روی سرت برش داری  ولی عزیز دلم با این تل سر هم باز معلومه که شما پسر هستی عزیز دلممممممم         ...
17 تير 1390

از صميم قلب دوستت دارم بابا جون روزت مبارک

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   بابا جونم باش و با بودنت باعث بودن من باش بابا جونم دوستتون دارم بابت تمام زحماتي که برام کشيدين دستانتون را مي بوسم و ممنونتونم شما مهربانترین و بهترین پدر دنیا هستین من عاشقتون هستم  بابا جونم  نام شما تكيه گاه من است اي تکيه گاه محکم من بابا جونم روزتون مبارک خوشگل مامان ما روز پدر همه ی خونه رو تزئین کردیم و کلی هم بادکنک باد کردیم شما که خیلی خوشت اومده بود و همش می خواستی بری دنبال بادکنک ها     و باهاشون بازی کنی خلاصه برای اینکه بابا رو غافلگیر کنیم    ...
17 تير 1390